سه شنبه 25 خرداد
•اینترنت تموم شده ومن می نویسم وبعدا خاطراتو توی وبلاگ ثبت می کنم . الان کنارم نشستی ساعت یه ربع به 3 بعدازظهر هست ومن وتو بیداریم دیشب هم تا ساعت 3 بامداد بیدار بودیم وداشتی شبکه نهال نگاه می کردی الانم موس گرفتی وهی تکون می دی امروز زنگ زدم خونه ی حسان اینا و حسان کلی باهامون حرف زد وهی گفت اددد اببب اگوگو اددددابببببب دلمون براش خیلی خیلی خیلی تنگ شده مامانم رفت وکارنامه ی منو گرفت ومن قبل از اینکه کارنامه مو بگیرم دلهره داشتم اما الان دیگه راحت راحت فقط به تابستون فکر می کنم چند روزی نمی ریم بیرون آخه ماه رمضونه و همه در تکاپوی حاضر کردن افطاری وسحری هستن ....
•...........................................................................................................................................
دیروز که می خواستم ببرمت سوپر مارکت سربه سرت می زاشتم ومی گفتم باید 6 بار بگی عجب ژست زشتی پس از تلاش بسیار گفتم باشه حداقل 3 بار بگو عبور گذر گرز گراز گرفت ..
تو میگفتی عبور گزر گز گزار را گرفت وعجب زشت زشتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی